سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیارت همسایه ی همیشگی - Mahdi for All

خانه |صفحه ی مشخصات | پست الکترونیک

زیارت همسایه ی همیشگی

دیشب رفتم زیارت همسایه ی همیشگیم.

از بست طبرسی رفتم داخل آخه یه حال و هوای دیگه ای داره.

اول ورودی حرم جایی که بازرسی می کنن چه بویی می داد وای نگو دو تا خادم با اون لباسهای دراز و قشنگ وایستاده بودن رو مردم عطر و گلاب می پاشیدند اونم چه عطری عطر گل محمدی(ص) و عطر حرم

وای انگاری داری توی مدینه قدم میزنی انگار توی بهشتی...

همین جوری توی حال خودم بودم که یه هو خانم مسنی گفت: آقا سید بفرما.(آخه شال سبزمم که مادرم از کربلا واسم اورده بود انداخته بودم.)

 برگشتم دیدم تو دستش یه عالمه تسبیح با یه پلاستیک پر از نخود و کشمش بود. به زور می تونست نگهشون داره. به هر کی که رد می شد یه مشت نخود و کشمش با یه تسبیح می داد. منم یه مشت برداشتم و یه تسبیح بهم داد.

با خنده بهم گفت: آقا سید امشب باید شما عیدی بدی نه من.

منم تسبیحشو گذاشتم تو جیبم و مال خودم و دادم بهش و گفتم این سوغات کربلاست.

این کار و که کردم، تسبیح رو گرفت بوسید و به سر و صورتش کشید.

یه دفعه صداش بلند شد و شروع کرد به دعا کردن من. که ننه خدا خیرت بده، خدا عاقبت به خیرت کنه ...

همینجوری که می رفت سمت بقیه صداش بلند بلند می اومد که داره دعام می کنه.

بگذریم، اومدم داخل صحن سقّاخانه.

چه خبر بود. حرم کاملآ چراغانی شده بود. کبوتر هاش یه جا بند نمی شدن. از خوشحالی همش از این ور به اون ور بال بال می زدن، انگار می خواستن به همه خبر بدن که چه خبره. گنبد طلا که نگو، اصلآ احساس می کردی که یه جورایی امشب روشن تر و نورانی تر شده بود. مردم فوج، فوج آمده بودند. جلوی پنجره فولاد که اصلآ جای سوزن انداختن نبود.

انگاری هر چی زائر تو دنیا ست، این جا جمع شده.

چه حال و هوایی داشت حرم ... چه حال و هوایی داشتن زائرها... حس می کردی از در و دیوار یه بند می شنوی:

 امام رضا.

یکی داشت سلام نامه می خوند، یکی می گفت امام رضا مریض دارم، یکی می گفت امام رضا گرفتارم، یکی می گفت ... . خلاصه هر کی حاجتشو می خواست.

منم می خواستم بگم یا ضامن آهو شفاعتم کن، یا امام رضا منم مشکل دارم، منم ... . اما مگه منم مثل بقیه بودم، مگه رویی برام مونده بود. تو دلم غوغایی بود. میون اون همه زائر هاج و واج مونده بودم. مونده بودم چی بخوام، بگم آقا من مشکل دارم، من حاجت دارم، من... .

 اصلآ روم نمی شد بهش چیزی بگم.

اما قربون این همسایه ی کریم برم. وقتی می یای داخل صحن یه نگاه می کنی به گنبد طلایی رنگش، یه هو همه چی یادت می ره، از هر چی دنیا و دنیاییه غافل می شی، یه چیزی دلت رو آروم می کنه. یه حسّی بهت می گه هر جوری هستی بازم بیا در این خونه.

________________________________________________________

این هم یک کلیپ زیبا برای امام رضا (ع):

کلیک کنید.


نوشته شده توسط سید حسین در سه شنبه 85/9/14 و ساعت 11:34 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
زیارت همسایه ی همیشگی - Mahdi for All
سید حسین
انا عبدلله الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین..
لینک به وبلاگ
منوی اصلی
 RSS 
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین

آمار وبلاگ
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 9
مجموع بازدیدها : 132204
پیوندهای روزانه
لینک دوستان
Mahdi for All در بلاگفا
Mahdi for All در میهن بلاگ
Mahdi for All در پرشن بلاگ
Mahdi for All در بلاگ اسکای
حریم یاس
از یک روحانی
« عـشقی »
اسلام بدون وهابیت
کتابهای الکترونیک رایگان برای شما
وبلاگ فارسی سامی یوسف
بازی بزرگان
پرسمان قرآن
ساحل افتاده
درد و دل با خدا
فصل انتظار
آدمک ها
ریحانه

لوگوی دوستان



خبر نامه
 
جستجو در وبلاگ
ParsiBlog.com پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن